»» غدیر، عید ولایت و رهبری
در اسلام چهار عید وجود دارد که هر کدام تبلور یکى از ارکان مهم اسلام و نشانهاى براى تجدید عهد با یکى از آنهاست.
عید فطر; بازگشتبه خویشتن از راه پیروزى بر طاغوت نفس در ماه رمضان است. در آن روز، پیروزى بر طاغوت نفس جشن گرفته مىشود، چون این پیروزى اساس و زیربناى رشد و تکامل و تحولات عظیم انسانى است.
عید قربان; بازگشتبه ارزشهاى توحیدى چون ایثار و فداکارى، و تجدید عهد با ابراهیم قهرمان توحید و فداکارى، و اسماعیل قهرمان صبر، مقاومت و ایثار است. چنین روزى براى آنان که در صراط توحید، صبر، مقاومت و ایثارند، عید است، چرا که با دستیابى بر چنین مفاهیم ارزشمندى، داراى عالیترین خصلت و شاخصهاى انسانى شدهاند.
عید جمعه; بازگشتبه انسجام، تجمع، اتحاد و بهم پیوستگى مسلمین است.
این اتحاد، یکى از عوامل مهم پیروزى در عرصههاى گوناگون است، اقتدار و شکوه مسلمانان را در نمازهاى جمعه به نمایش مىگذارد و همایش شکوهمندانه عزت اسلامى را نشان مىدهد.
عید غدیر; بازگشتبه راه ولایت و رهبرى است که پس از توحید، از همهمفاهیم و ارزشهاى اسلامى بالاتر است. رهبرى، مکمل توحید است، و توحید منهاى آن بىفروغ خواهد بود.
اگر به راستى مسلمانان در این مساله پیروز گردند، و با انتخاب رهبر حق به طور جدى و آگاهانه در خط وى قرار گیرند بر قله پیروزى دستیافتهاند، و باید براى آن جشن بگیرند، چرا که همه مفاهیم عالى انسانى و اسلامى، در پرتو رهبرى صحیح، ویتخود را باز مىیابد، و با نور درخشان آن رهبرى پرفروغ خواهد شد، چنان که این مطلب در روایات بسیارى، از جمله در حدیثى از امام صادق(ع) آمده است (1) و مفهوم غدیر و هدف از آن نیز همین است.
دورنمایى از عید غدیر
ماه ذى حجه سال دهم هجرت بود، پیامبر(ص) همراه مسلمانان در مراسم حجشرکت کردند، و چون آخرین حج ایشان بود، آن را حجةالوداع نامیدند و تقریبا اکثر قریب به اتفاق مسلمانان شرکت کرده بودند. پس از پایان مراسم، مسلمانان به سوى محل سکونتشان حرکت کردند. پیامبر(ص) و على(ع) همراه مردم مدینه به سوى آن شهر رهسپار شدند، بیابان غدیر، چهار راهى بود که مسلمانان از آن جا از همدیگر جدا شده و به سوى مراکز خود مىرفتند.
پیامبر(ص) به همراه مسلمانان بسیار، که از 90 هزار تا 124 هزار نفر گفته شده، به این سرزمین رسیدند، پیک وحى بر پیامبر(ص) نازل شد، و این آیه را از سوى خدا نازل نمود و به پیامبر(ص) ابلاغ کرد:
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس; (2) اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو فرود آمده استبه مردم برسان، و اگر نرسانى رسالتخدا را به جا نیاوردهاى، و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مىکند.»
به راستى این موضوع، چه اندازه مهم است که اگر پیامبر(ص) آن را مطرح نکند و مسلمانان را به پذیرش آن فرا نخواند، سالتخدا را انجام نداده است، و رسالتبدون آن، ناقص و ناموزون خواهد بود؟!
آن روز پنجشنبه 18 ذى حجه بود، پیامبر(ص) با دریافت این آیه، فرمان توقف داد، مسلمانان با صداى بلند آنان را که جلوتر رفته بودند، به بازگشت فراخواندند، و مهلت دادند تا عقب ماندگان رسیدند، نماز ظهر با جماعتخوانده شد، پس از نماز به دستور پیامبر(ص) منبرى از جهاز شتران درستشد، پیامبر(ص) بر فراز آن قرار گرفت، و خطبهاى غرا خواند تا این که فرمود: «ایها الناس من اولى الناس بالمؤمنین من انفسهم; اى مردم! چه کسى از همه مردم نسبتبه مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟»
حاضران گفتند: «خدا و پیامبرش داناترند.»
پیامبر(ص) فرمود: «خدا مولى و رهبر من است، و من مولى و رهبر مؤمنانم، و بر مؤمنان از خودشان سزاوارترم.»
سپس دست على(ع) را گرفت و بلند کرد، به گونهاى که همه حاضران او را شناختند، آن گاه فرمود: «الا من کنت مولاه فهذا على مولاه; آگاه باشید! هر کس من مولى و رهبر او هستم، این على(ع) مولى و رهبر اوست.»
آن گاه چنین دعا کرد:
«اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و احب من احبه، وابغض من ابغضه، وانصر من نصره، واخذل من خذله، وادر الحق معه حیث دار; خدایا دوستان او را دوستبدار، و دشمنانش را دشمن بدار، محبوب بدار آن کس را که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کس را که او را مبغوض دارد، یارى کن آن کس را که او را یارى کند، و واگذار آن را که او را یارى نکند، و حق را با او همراه کن، و هیچ گاه او را از حق جدا نکن.»
سپس فرمود: «الا فلیبلغ الشاهد الغائب; آگاه باشید، همه حاضران موظفند که خبر این ماجرا را به غایبان برسانند.»
جمعیت هنوز متفرق نشده بودند که پیک وحى نازل شد و این آیه را بر پیامبر(ص) خواند:
«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا; (3)
امروز دین شما را تکمیل کردم، و نعمتخود را بر شما کامل نمودم، و اسلام را به عنوان آیین (جاویدان) شما برگزیدم.»
پیامبر(ص) تکبیر گفت، و مسلمانان به دستور پیامبر(ص) به محضر على(ع) آمده، مقام رهبرى را به آن حضرت تبریک گفتند، از جمله افراد سرشناسى همچون ابوبکر و عمر هر کدام جداگانه به محضر على(ع) آمدند و چنین گفتند:
«بخ بخ لک یابن ابىطالب، اصبحت و امسیت مولاى و مولى کل مؤمن و مؤمنة; آفرین، آفرین بر تو باد اى فرزند ابوطالب که صبح و شام کردى در حالى که رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدى.» (4)
گرچه خلافت و امامتحضرت على(ع) بعد از پیامبر(ص) به طور مکرر در فرصتهاى گوناگون، از طرف پیامبر(ص) بیان شده بود، ولى رسمیت آن در یک همایش بىنظیر مسلمانان، در روز 18 ذى حجه سال دهم هجرت، در سرزمین غدیر، اعلام گردید.
اسناد ماجراى غدیر، و تحریف حقایق
مدارک و اسناد ماجراى سیاسى - عبادى غدیر، به قدرى محکم است، که هیچ کس نمىتواند منکر آن گردد، علامهامینىرحمه و 84 نفر از تابعین (6) از کتابهاى مورد اعتماد اهل تسنن نقل نموده است، محققان مىتوانند با مطالعه و بررسى جلد اول و دوم الغدیر، به این مطلب مهم دستیابند.
در این جا این سؤال مطرح مىشود که اگر سند ماجراى غدیر، این گونه محکم و مسلم است پس چرا برادران اهل تسنن در عمل از آن دست کشیده، و حضرت على(ع) را به عنوان خلیفه چهارم - نه خلیفه بلافصل پیامبر - پذیرفتهاند؟
باید گفت، با کمال تاسف دست تحریف از آستین بدخواهان، بیرون آمد، و براى وصول به مطامع شوم خود، گفتند: منظور از کلمه «مولى» در جمله «من کنت مولاه فهذا على مولاه; هر کس که من مولاى اویم، این على مولاى اوست.» به معناى دوست و یاور است، زیرا این کلمه به معناى دوستى و یاورى نیز آمده است.
به راستى آیا شایسته است که رسول خدا(ص) بیش از صدهزار نفر از اصحاب خود را، پس از سفر حج، با این که در میان آنان زنان و مردان سالخورده بودند، در صحراى بسیار داغ در برابر تابش سوزان خورشید نگه دارد، و براى آنها خطبه طولانى بخواند، فقط براى این که بگوید: «على دوست و یاور شماست؟» آیا چنین تاویلى، اجتهاد در مقابل نص صریح نیست؟
در فرازهاى خطبه پیامبر(ص) مطالبى مناسب مقام رهبرى على (ع) آمده، نه دوستى با او، مثلا در فرازى، پیامبر(ص) به حاضران فرمود: «الست اولى بکم من انفسکم; آیا من از جان شما بر شما اولویت ندارم؟»
حاضران با شور و شوق فریاد زدند: «آرى چنین اولویتى بر ما دارى.» واژه اولى معناى کلمه «مولى» را که در حدیث غدیر آمده، توضیح مىدهد که منظور مقام رهبرى است، از این رو، پیامبر(ص) بعد از این خطبه، خطاب به مسلمانان اعلام کرد: «سلموا علیه بامرة المؤمنین; بر على(ع) به عنوان رئیس مؤمنان سلام کنید.»
سران قوم همچون ابوبکر و عمر نیز از لفظ مولى، مساله رهبرى حضرت على(ع) را فهمیدند و به او به عنوان نیل به چنین مقامى تبریک گفتند و اظهار نمودند: «بخ بخ لک یابن ابىطالب، اصبحت مولاى و مولى کل مؤمن و مؤمنة.» (7)
افراد دیگر نیز همین معنا را فهمیدند، از جمله شاعر معروف آن عصر، حسان بن ثابت، از پیامبر(ص) اجازه خواست تا ماجراى غدیر را به صورت شعر بیان نماید، پیامبر(ص) به او اجازه داد، او در ضمن اشعار خود، این دو شعر را خواند:
فقال له قم یا على فاننی
رضیتک من بعدى اماما و هادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیه
فکونوا له اتباع صدق موالیا
یعنى: «پیامبر(ص) به على(ع) گفت: برخیر! زیرا من تو را بعد از خودم، امام و راهنما انتخاب کردم. و سپس فرمود: هر کس من مولا و رهبر اویم، این مرد مولا و رهبر اوست، پس شما همه از سر صدق و راستى از او پیروى کنید.»264
مفهوم غدیر و زنده نگهداشتن آن
اساس، هدف و عصاره غدیر، حکومت رهبران صالح و عادل است، ولایتحضرت على(ع) که در روز غدیر، از طرف پیامبر(ص) ابلاغ شد، همان حکومت عدل على(ع) بود.
در مورد مساله غدیر، دو نکته را نباید از نظر دور داشت:
1- غدیر موجب ارجمند شدن مقام على(ع) نشد، بلکه به عکس، على(ع) و مقامات و لیاقتهاى او موجب رویداد غدیر گردید، جامعیت على(ع) باعثشد که خداوند به پیامبرش فرمان دهد تا آن حضرت را به عنوان خلیفه و رهبر بعد از خود نصب نماید، در این باره امام خمینىقدس سره مىفرماید:
«حضرت امیر(ع) مساله غدیر را ایجاد کرده است، آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده که غدیر پیش بیاید، غدیر براى ایشان ارزش ندارد، آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش غدیر آمده است. خداوند تبارک و تعالى که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول الله(ص) کسى نیست که بتواند عدالت را به آن طورى که باید انجام بدهد، انجام بدهد، مامور مىکند رسول الله(ص) را که این شخص (علىعلیه السلام) را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهى داشته باشد، این را نصب کن...» (9)
2- غدیر; یک مساله همیشگى اسلام است و مخصوص زمان پیامبر(ص) است و مخصوص زمان پیامبر(ص) با ماجراى غدیر، نشان داد که باید حکومت صالح بر اساس عدل اسلامى تشکیل داد، چنان که خودش به تاسیس چنان حکومتى، اقدام کرد، و در اواخر عمر، در ماجراى غدیر، حضرت على(ع) را که شایستگى براى احراز مقام رهبرى حکومت صالح اسلامى داشت، نصب نمود; یعنى على(ع) نیز باید جانشینى مناسب خود به عنوان ولى امر مسلمین داشته باشد، و به همین ترتیب تا امامتحضرت قائم(عج)، که همه اینها دنباله غدیر است، و امروز که ما در عصر غیبتبه سر مىبریم، مساله ولایت فقیه دنباله همان غدیر است، بنابراین غدیر یک مساله روز است، غدیر یعنى نباید دین را از سیاست جدا کرد، حکومت آمیخته با سیاست است، و حکومت صالح و عادل، عین اسلام و دین است، آنها که سیاست را از دین جدا مىدانند در حقیقت منکر غدیر هستند، بنابراین همیشه باید غدیر را - به این معنا که گفته شد - زنده نگه داشت. امام خمینىقدس سره در این باره مىفرماید:
«... حکومتبدون سیاست، ممکن نیست، این سیاست و این حکومتى که عجین با سیاست است در روز عید غدیر براى حضرت امیر(ع) ثابتشد... این که این قدر صداى غدیر بلند شده است، و این قدر براى غدیر، ارج قایل شدهاند - و ارج هم دارد - براى این است که با اقامه ولایت، یعنى با رسیدن حکومتبه دست صاحب حق، همه این مسائل حل مىشود، همه انحرافات از بین مىرود...» (10)
«غدیر آمده است که بفهماند که سیاستبه همه مربوط است، در هر عصرى باید حکومتى باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه که بتواند به وسیله آن اقامه صلوة کند، اقامه صوم کند، اقامه حج کند، اقامه همه معارف را بکند...»
«... مساله حکومت در زمان پیامبر(ص) بوده و سیاست هم بوده، در زمان امیر مؤمنان(ع) بوده و سیاست هم بوده، و این که همه نقل کردهاند و این قدر غدیر را بزرگ کردهاند، براى این است که به ما بفهمانند، تعلیم بدهند به ما که این طور باید باشد.» (11)
پاورقیها:
1) بحارالانوار، ج6، ص234 و 235.
11) همان، ص30 و 31.
10) همان، ص28 و 29.
2) مائده (5) آیه 67.
3) همان، آیه3.
4) اقتباس از الغدیر، ج1، ص11 و 47.
5) الغدیر، ج1، ص14 - 60.
6) همان، ص62 - 72.
7) مسند احمد، ج4، ص281. علامه امینى در الغدیر، ج1، این حدیث را از شصت نفر از علماى اهل تسنن نقل کرده است.
8) الغدیر، ج2، ص34. علامه امینى، این اشعار را که «حسان بن ثابت» گفته، از دوازده کتاب مورد اعتماد اهل تسنن ذکر مىکند «الغدیر، ج2، ص34 - 36».
9) صحیفه نور، ج20، ص27.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 87/9/26 :: ساعت 4:24 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]